وبلاگ محمد علی جعفری

وبلاگ محمد علی جعفری

پایگاه دروس سوم راهنمایی
وبلاگ محمد علی جعفری

وبلاگ محمد علی جعفری

پایگاه دروس سوم راهنمایی

داستان های دینی

عبدالرحمن بن غنمه گفت : برای عیادت فرزند معاذ بر او وارد شدیم . او را بر بالین فرزندش نشسته دیدیم آن جوان در حال احتضار بود ما نتوانستیم خودداری کنیم اشکمان جاری شد و صدای ما به گریه بلند گردید معاذ با خشونت ما را بازداشت . گفت : ساکت باشید به خدا سوگند خودش می داند صبر بر این پیش آمد محبوبتر است نزد من از تمام جنگهاییکه در خدمت پیغمبر نموده ام ، من شنیدم از پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس فرزندی داشته باشد مورد علاقه و مهر او، آن فرزند فوت شود اگر صبر کند در مصیبتش و ناراحت نشود خداوند فوت شده را به مکانی بهتر از محل اولی می برد. در مقابل این پیش آمد مصیب زده را مورد رحمت و مغفرت و رضوان خود قرار می دهد مختصر زمانی گذشت صدای مو ذن بلند شد در همین هنگام جوان از دنیا رفت ما برای انجام نماز حرکت کردیم ، وقتی که برگشتیم دیدیم او را غسل داده و کفن نموده است مردم جنازه اش را برده اند خود را به آنها رساندیم ، به معاذ گفتیم خداوند ترا رحمت کند چرا صبر نکردی تا ما به جنازه پسر برادرمان حاضر شویم . گفت : به ما دستور داده اند فوت شدگان را تاءخیر نیاندازیم هر ساعت از شب و روز که از دنیا رفتند، آنگاه داخل در قبر شد و فرزندش را دفن نمود.
موقعیکه خواست خارج شود دستش را گرفتم تا از قبر بیرونش آورم . امتناع ورزید گفت : این امتناع من نه از جهت اینستکه پرقوه و نیرومندم بلکه دوست ندارم شخص نادانی خیال کند دست مرا برای ضعف و سستی که از مصیبت فرزند بر من وارد شده گرفته ای به منزل خود برگشت روغن استعمال کرد و چشمش را سرمه کشید لباس خود را عوض نمود در آن روز بیشتر تبسم می کرد به همان نیتی که داشت . گفت : ((انا لله و انا الیه راجعون )) در راه خدا عوض آنچه فوت شود هست هر مصیبتی در آن راه آسانست جبران فوت شده در نزد اوست


داستان های دینی و مذهبی

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

مرد لطیفه گویى از دوستان امام حسن علیه السلام بود. مدتى نزد آن حضرت نیامده بود. روزى خدمت امام علیه السلام رسید. حضرت پرسید:
چگونه صبح کردى ؟ (حالت چطور است ؟)
گفت :
یابن رسول الله ! حال من برخلاف آن چیزى است که خودم و خدا و شیطان آن را دوست مى داریم .
امام علیه السلام خندید و فرمود:
چطور؟ توضیح بده !
گفت :
خداوند مى خواهد از او اطاعت کنم و معصیت کار نباشم . اما من چنین نیستم .
و شیطان دوست دارد، خدا را معصیت کرده و به دستوراتش عمل نکنم ولى من این طور هم نیستم .
و خودم دوست دارم همیشه در دنیا باشم ، این چنین هم نخواهم بود. روزى از دنیا خواهم رفت .
ناگاه شخصى برخواست و گفت :
یابن رسول الله ! چرا ما مرگ را دوست نداریم ؟
امام فرمود:
به خاطر این که شما آخرت خود را ویران و این دنیا را آباد کرده اید،

بدین جهت دوست ندارید از جاى آباد به جاى ویران بروید


بحار: ج 44، ص 110

ریاضیدانان

 زندگی نامه ریاضیدانان بزرگ جهان

ادامه مطلب ...